My eyes

این دریچه ، دیده من است که دنیا را نظاره می کند

My eyes

این دریچه ، دیده من است که دنیا را نظاره می کند

نگاه هفتم

امروز تو مسابقات سرود ناحیه اول شدیم و رفتیم برای ناحیه  . ( این صورتک هایی که می بینید حالت چیره من به ترتیب از از ثانیه اول تا چهارم شنیدن این خبره) 

اگه گفتید پنجمین ثانیه چی شد ؟ ( نمی خواد حدس بزنید خودم می گم) یهو من و همه بچه ها شروع کردیم به جیغ زدن در حدی که پیرمردی که بیرون ماشین ما وایساده بود رو ترسونیدم و بدبخت کم مونده بود سکته ناقص بزنه. 

خلاصه از هیچگونه شادی از جمله کلی جیغ ، دست ، سوت بزن ، برقص ، آواز، گرفتن عکس دسته جمعی با فیگور های مختلف ، بقل کردن همدیگه ، خبر دادن به همه بچه های مدرسه و گرفتن مشتلق از مدیر مدرسه دریغ نکردیم. ( یبارکی میرفتیم تو خیابون و جیغ می زدیم ما بردیم هرچند با این کار ها انرژی ما تخلیه نمیشه.) 

مدیرمون گفته بود که به ما ساندویچ میده و ما هم با خودمون نقشه می کشیدیم همبرگر بخوریم اما وقتی برگشتیم چیزی جز یه فلافل که از دکه مدرسه خریده بود به ما ندادن و کلی کنف شدیم.

البته هیچ چیزی نمیتونه جلوی خوشحالی ما رو بگیر چون ما اولیم و بهتریم و باحالیم و کلا خیلی  جیگر هستیم. 

انقدر جیغ جیغ کردم که گلوم درد گرفته و نمی تونم حرف بزنم ( خدایااااااااا دیوانگان را غم مده).  

من  یکم آبجوش بخورم  و  یکم بخوابم که صدام درست بشه آخه اداره ما رو دعوت کرده افتخار بدیم براشون بخونیم ( نیست که خیلی مهمیم ارواح ننمون)

فعلا خداحافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد