My eyes

این دریچه ، دیده من است که دنیا را نظاره می کند

My eyes

این دریچه ، دیده من است که دنیا را نظاره می کند

نگاه آخر

سلام به دلیل اینکه وجود کد های اختصاصی تو وبلاگ برام خیلی مهمه از این به بعد تو وبلاگ جدید با آدرس http://www.lebe.niloblog.com می نویسم.

نگاه هشتم

دیروز رفتیم اداره برای مسئولین اجرا کردیم. 

باید بگم که گند زدیم ولی چون چیزی از سرود نمی فهمیدن کف زدن و تشویق کردن و جو زدن اساسی

خانم مسئول فنی گروه امر فرمودن تو خونه با هدست سرود رو گوش بدید که بره تو مختون منم صبح تا شب این شکلی ام

خلاصه که بدجوری گرفتاریم . یکشنبه مسابقه استانی داریم و از این هفته امتحان های مستمر شروع شده. خلاصه که سرم خیلی شلوغه و شاید یه مدتی نیام. 

ژس تا بعد امتحانا بای بای.

نگاه هفتم

امروز تو مسابقات سرود ناحیه اول شدیم و رفتیم برای ناحیه  . ( این صورتک هایی که می بینید حالت چیره من به ترتیب از از ثانیه اول تا چهارم شنیدن این خبره) 

اگه گفتید پنجمین ثانیه چی شد ؟ ( نمی خواد حدس بزنید خودم می گم) یهو من و همه بچه ها شروع کردیم به جیغ زدن در حدی که پیرمردی که بیرون ماشین ما وایساده بود رو ترسونیدم و بدبخت کم مونده بود سکته ناقص بزنه. 

خلاصه از هیچگونه شادی از جمله کلی جیغ ، دست ، سوت بزن ، برقص ، آواز، گرفتن عکس دسته جمعی با فیگور های مختلف ، بقل کردن همدیگه ، خبر دادن به همه بچه های مدرسه و گرفتن مشتلق از مدیر مدرسه دریغ نکردیم. ( یبارکی میرفتیم تو خیابون و جیغ می زدیم ما بردیم هرچند با این کار ها انرژی ما تخلیه نمیشه.) 

مدیرمون گفته بود که به ما ساندویچ میده و ما هم با خودمون نقشه می کشیدیم همبرگر بخوریم اما وقتی برگشتیم چیزی جز یه فلافل که از دکه مدرسه خریده بود به ما ندادن و کلی کنف شدیم.

البته هیچ چیزی نمیتونه جلوی خوشحالی ما رو بگیر چون ما اولیم و بهتریم و باحالیم و کلا خیلی  جیگر هستیم. 

انقدر جیغ جیغ کردم که گلوم درد گرفته و نمی تونم حرف بزنم ( خدایااااااااا دیوانگان را غم مده).  

من  یکم آبجوش بخورم  و  یکم بخوابم که صدام درست بشه آخه اداره ما رو دعوت کرده افتخار بدیم براشون بخونیم ( نیست که خیلی مهمیم ارواح ننمون)

فعلا خداحافظ

نگاه ششم

امروز صبح با بدبختی خودمو راضی کردم برم مدرسه 

امروز امتحان ادبیات داشتیم و فکر کنم خوب دادم.  

اتفاق خاصی نیوفتاد فقط اینکه سر تمرین سرود خانم م ما رو به دسته های ۶ تایی تقسیم کرد و ازمون تست صدا گرفت چون تعدادمون زیاد بود و یه عده باید حذف می شدن البته خدا رو شکر من موندم. ( نه که صدای خیلی خوبی دارم.) 

خلاصه که خانم م حسابی از ما کار کشید. 

راستی یه خبر خوب فردا تعطیله

انقدر خوابم میاد که نگو و نپرس پس فعلا میرم بخوابم. شب همگی بخیر ( البته الان ساعت 7:05 بعد از ظهره) ولی در هر صورت خوب بخوابید خوابای خوب خوب ببینید 

نگاه پنجم

دیروز اومدم یه ساعت داستان یکی از مراجع های دفتر مشاوره معلممون رو نوشتم بعد آخرش همش پرید. ( تو اون لحظه من این قیافه ها رو باهم داشتم:  البته به صورت مرحله به مرحله) 

خلاصه که خیلی حرص خوردم الان هم حال ندارم اون همه داستان اون زنه که یه مرده رو اغفال کرده بود بنویسم. 

از دیروز تا 27 ام تا ساعت 2 برای سرود باید بریم تمرین چون گروه سرود ما تو منتخب ناحیه شده

و ما باید یه اجرای زنده تو اداره داشته باشیم. 

دیروز کلی از حنجره هامون کار کشیدیم آخر سر هم خانم م (به اختصار البته ) گفت به درد نمی خورید و صداتون حس نداره. آخر سر که ازش سوال کردم چجوری یاد بگیرم با احساس بخونم گفت آهنگ های عشقولانه کره ای و ژاپنی دانلود کن که معنیشو نفهمی بعد دقت کن ببین با صدا و موسیقی چقدر حس بهت انتقال میده کم کم قائده احساس در صدا میاد دستتون.